حمّام جان ما همین مساجد و مجالس قرآن و محافل وعظ و موعظه ماست، به شرط اینكه كاری نكنیم كه قداست این اماكن از میان برود. كارهایی كه مطلوب با شأن مسجد وجود ندارد، در مسجد اجرا ندهیم. مسجد محل پرستش و عبادتگاه میباشد، خیر نمایشگاه میباشد خیر دکان و خیر ورزشگاه. در جامعهی مسلمین هر كاری محلّ منحصربهفرد به خویش دارااست، هر كار اسلامی را كه نمیقدرت و نباید در مسجد اعمال بخشید. بیزنس كاری اسلامی میباشد؛ امّا آیا در مسجد بایستی بیزنس كرد؟ صراحت دارد که «اَلْکاسِبُ حَبیبُالله»؛ امّا آیا این حبیبالله می بایست تشریفات مشهد بساط استحصال خویش را در مسجد بگستراند؟ تزویج امری اسلامی میباشد؛ امّا پای کوبی عروسی می بایست در مسجد برگزار شود؟ بیزنس و كسب و كار و تئاتر و سینما و فیلم و اکران و ورزش، فرضاً كه اسلامی هم باشند، تناسب با مسجد و محل پرستش ندارند و هرکدام بایستی در محلّ اختصاصی و مطلوب خویش اجرا بگیرند و مسجد هم بایستی منحصر به فرد عبادت باشد. مسلمانها می بایست به مسجد بیایند و در آنجا خویش را پاکسازی به عصمت معنوی كنند و جانها را شستشو دهند و آن گاه هر كدام به محلّ كار خویش بروند و با جانهای مطهّر و منوّر به روشنایی ایمان، به شغل های مطلوب خویش بپردازند؛ بایستی عصمت مسجد را به آن اماكن توسعه دهند، خیر اینكه آلودگی آن اماکن را به مسجد بیاورند.
نتایج آن كه، قداست مساجد و محافل وعظ و اندرز را ذیل عنا وین دیگر آلوده و کثیف نكنیم، به عذری این كه آن عنوان ها نیز اسلامی میباشند. مگر هر كاری اسلامی بود، در مسجد می بایست اجرا بگیرد؟ در صورتیکه شنیدهایم كه صدر اسلام در مسجد «قضاوت» و «قانونگذاری» و اعزام لشكر میكردند، از آن جهت بود كه جا نداشتند. آنقدر از دید جا در مضیقه بودند كه حتّی فقرا را در مسجد جا داده بودند؛ اصحاب صُفّه که از مکّه مسافرت کرده بودند، در کنارهای از مسجد جا داشتند و طبیعی میباشد كه زمانی جامعهی اسلامی پیشرفت پیدا کرد و تشکیلات منظّم پدید آمد، دیگر لزومی ندارد كه کارها دیگری غیر از مسائل عبادی در مسجد اجرا پذیرد؛ بلكه می بایست هر كاری در محلّ مطلوب خویش ایفا بگیرد و لذا ما می بایست قداست معابد و محافل وعظ و موعظه را محافظت كنیم و می بایست بدانیم كه این اماكن مقدّس به واقع مانند حمّام، محلّ شستشو دادن جانهای ما میباشند كه حدّاقلّ هر تعدادی روز یک توشه بایستی خویش را بدین حمّامها برسانیم تا مارا پاک سازی و تنظیف كنند. به عبارتیسیرتکامل كه حمّام مکان تنظیف میباشد و بشرها تن خویش را در آن تنظیف میكنند تا با بدنی نظیف رمزِ شغل های خویش بروند، ما هم هر یکسری روز یک توشه می بایست خویش را به معابد و محافل وعظ و پند برسانیم و جان خویش را شستشو بدهیم و هر یکسری ماه یک توشه به زیارت یكی از بقعههای مطهّر امامان(ع) مشرّف بشویم تا آنجا مارا شستشو دهند و جان مارا از رذایل، پاکسازی و به فضیلت ها، تنویر كنند. تا آن جا که تاریخ انسان به خاطر دارااست, در همهء ادیان و مذهبها و دربین تمامى اقوام و ملت ها, مراکزى خاص با تیتر «محل عبادت» وجود داشته میباشد و این مرکز ها شاهد حضور و تجمع عموم به مناسبت هاى متفاوت و در طی هاى خاص بوده اند. این حقیقت تاریخى بیان کنده یک واقعیت انکارناپذیر میباشد که حس نیاز به پرستش و لزوم برقرارى لینک و ارتباط در میان آدمى با آفریننده خود , امرى فطرى میباشد که در نوع آدم ـ و اما با شدت و ضعف ـ وجود داشته و خواهدداشت . ارتباط در بین آفریننده و عبد و بنده , رابطهء عبودیت و بندگى میباشد و درسایهء همین بندگى , زندگى مفهوم و معنا خاص مى یابد.
حمّام جان ما همین مساجد و مجالس قرآن و محافل وعظ و موعظه ماست، به شرط اینكه كاری نكنیم كه قداست این اماكن از میان برود. كارهایی كه مطلوب با شأن مسجد وجود ندارد، در مسجد اجرا ندهیم. مسجد محل پرستش و عبادتگاه میباشد، خیر نمایشگاه میباشد خیر دکان و خیر ورزشگاه. در جامعهی مسلمین هر كاری محلّ منحصربهفرد به خویش دارااست، هر كار اسلامی را كه نمیقدرت و نباید در مسجد اعمال بخشید. بیزنس كاری اسلامی میباشد؛ امّا آیا در مسجد بایستی بیزنس كرد؟ صراحت دارد که «اَلْکاسِبُ حَبیبُالله»؛ امّا آیا این حبیبالله می بایست تشریفات مشهد بساط استحصال خویش را در مسجد بگستراند؟ تزویج امری اسلامی میباشد؛ امّا پای کوبی عروسی می بایست در مسجد برگزار شود؟ بیزنس و كسب و كار و تئاتر و سینما و فیلم و اکران و ورزش، فرضاً كه اسلامی هم باشند، تناسب با مسجد و محل پرستش ندارند و هرکدام بایستی در محلّ اختصاصی و مطلوب خویش اجرا بگیرند و مسجد هم بایستی منحصر به فرد عبادت باشد. مسلمانها می بایست به مسجد بیایند و در آنجا خویش را پاکسازی به عصمت معنوی كنند و جانها را شستشو دهند و آن گاه هر كدام به محلّ كار خویش بروند و با جانهای مطهّر و منوّر به روشنایی ایمان، به شغل های مطلوب خویش بپردازند؛ بایستی عصمت مسجد را به آن اماكن توسعه دهند، خیر اینكه آلودگی آن اماکن را به مسجد بیاورند.
نتایج آن كه، قداست مساجد و محافل وعظ و اندرز را ذیل عنا وین دیگر آلوده و کثیف نكنیم، به عذری این كه آن عنوان ها نیز اسلامی میباشند. مگر هر كاری اسلامی بود، در مسجد می بایست اجرا بگیرد؟ در صورتیکه شنیدهایم كه صدر اسلام در مسجد «قضاوت» و «قانونگذاری» و اعزام لشكر میكردند، از آن جهت بود كه جا نداشتند. آنقدر از دید جا در مضیقه بودند كه حتّی فقرا را در مسجد جا داده بودند؛ اصحاب صُفّه که از مکّه مسافرت کرده بودند، در کنارهای از مسجد جا داشتند و طبیعی میباشد كه زمانی جامعهی اسلامی پیشرفت پیدا کرد و تشکیلات منظّم پدید آمد، دیگر لزومی ندارد كه کارها دیگری غیر از مسائل عبادی در مسجد اجرا پذیرد؛ بلكه می بایست هر كاری در محلّ مطلوب خویش ایفا بگیرد و لذا ما می بایست قداست معابد و محافل وعظ و موعظه را محافظت كنیم و می بایست بدانیم كه این اماكن مقدّس به واقع مانند حمّام، محلّ شستشو دادن جانهای ما میباشند كه حدّاقلّ هر تعدادی روز یک توشه بایستی خویش را بدین حمّامها برسانیم تا مارا پاک سازی و تنظیف كنند. به عبارتیسیرتکامل كه حمّام مکان تنظیف میباشد و بشرها تن خویش را در آن تنظیف میكنند تا با بدنی نظیف رمزِ شغل های خویش بروند، ما هم هر یکسری روز یک توشه می بایست خویش را به معابد و محافل وعظ و پند برسانیم و جان خویش را شستشو بدهیم و هر یکسری ماه یک توشه به زیارت یكی از بقعههای مطهّر امامان(ع) مشرّف بشویم تا آنجا مارا شستشو دهند و جان مارا از رذایل، پاکسازی و به فضیلت ها، تنویر كنند. تا آن جا که تاریخ انسان به خاطر دارااست, در همهء ادیان و مذهبها و دربین تمامى اقوام و ملت ها, مراکزى خاص با تیتر «محل عبادت» وجود داشته میباشد و این مرکز ها شاهد حضور و تجمع عموم به مناسبت هاى متفاوت و در طی هاى خاص بوده اند. این حقیقت تاریخى بیان کنده یک واقعیت انکارناپذیر میباشد که حس نیاز به پرستش و لزوم برقرارى لینک و ارتباط در میان آدمى با آفریننده خود , امرى فطرى میباشد که در نوع آدم ـ و اما با شدت و ضعف ـ وجود داشته و خواهدداشت . ارتباط در بین آفریننده و عبد و بنده , رابطهء عبودیت و بندگى میباشد و درسایهء همین بندگى , زندگى مفهوم و معنا خاص مى یابد.